جدول جو
جدول جو

معنی یک قبا - جستجوی لغت در جدول جو

یک قبا
درویش، فقیر
تصویری از یک قبا
تصویر یک قبا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یک ربع
تصویر یک ربع
یک چهارم، یک چارک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یک زبان
تصویر یک زبان
هم صدا، هم آواز، هماهنگ، متفق
یک زبان شدن: کنایه از هماهنگ شدن، متحد شدن، با خلوص نیت رفتار کردن
یک زبان گردیدن: کنایه از هماهنگ شدن، متحد شدن، با خلوص نیت رفتار کردن، یک زبان شدن
فرهنگ فارسی عمید
یک لاکپا پاپتی بی چیز بی نوا تهیدست: اگر پطرس شاه دختربامیرهوشنگ که شاهزاده است و لشکر و سایه و مملکت دارد ندهد بمن که شاگرد قهوه چی هستم و یک لاقبادختر می دهدخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک قول
تصویر یک قول
یک زبان
فرهنگ لغت هوشیار
یک سره کلا بامره: قمروزیرعرض کرد: قربانت گردم این را یک قلم بدانید آنکس که این کار را کرده مذهبش البته سوای مذهب عیسویان بوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک قدر
تصویر یک قدر
کمی و اندکی
فرهنگ لغت هوشیار
یکدفعه مقابل دوبار، یکمرتبه دفعتا واحدتا، بی خبر غفلتا: ... وتا چندکرت این معنی اورا عادت شودتاناگاه یکبارش ببندد وبکشند
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که هوای آن تغییرنکند، مقداراندک اندازه کوچک: فلان یک هواازشما بلندتراست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک هوا
تصویر یک هوا
((یِ یا یَ هَ))
جایی که هوای آن تغییر نکند، مقدار اندک، اندازه کوچک تر، فلانی یک هوا از شما بلندتر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک لاقبا
تصویر یک لاقبا
((~. قَ))
بی چیز، تهی دست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک زبان
تصویر یک زبان
((~. زَ))
متفق القول، یک دل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک قلم
تصویر یک قلم
کلاً، جملگی، همگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک لا
تصویر یک لا
پارچه یا جامۀ نازک، لباس بی آستر، پارچۀ کم عرض
فرهنگ فارسی عمید
باهم یایکدیگر: وبدان زمانه حلال بودی که مردی دوجواهررایکجابزنی کردی، همگی بکلی: این پارچه ها را یکجا خریده ام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک جا
تصویر یک جا
با هم، با یکدیگر، همگی، به کلی
فرهنگ فارسی معین